معرفی رشتۀ انسانشناسی
● نویسنده: علی بلوچی
● زمان مطالعه: ۴ دقیقه
***
موضوع انسانشناسی مطالعۀ مردمان در سراسر جهان، تاریخ آنها، نحوۀ رفتارشان، نحوۀ سازگاریشان با محیط و اشکال تعامل و اجتماعی شدنشان است. در واقع این علم سعی دارد از راه مطالعۀ دقیق زندگی مردم آنچه را که از ما انسان میسازد را کشف میکنند. در این نوشتار ما با موضوع این علم و مسائل پیرامون شغل و تحصیل در این رشته بیشتر آشنا خواهیم شد.
***
مقدمه
اصولا از اصلیترین و مهمترین پرسشهای دانشجویان در بدو ورودشان به دانشگاه، چیستی رشته در معنای کلی و جزئی آن است، به این معنا که معمولا بنا به دلایل گوناگون به خصوص ماهیت ساختار آموزشی در نظام آموزشی کشور اکثر دانشجویان رشتهها در بهترین حالت آگاهی بسیار سطحی و مختصری از رشتۀ انتخابی خود دارند، بنابراین معرفی رشته حتی به صورت مختصر شاید بتواند کمک اندکی به دانشآموزانی که هنوز اول کار هستند و می خواهند کار خود را در رشتۀ انسانشناسی آغاز کنند باشد، بنابراین در این مقاله سعی شده است تا با ترجمۀ معرفی نامههای کوتاه منتشر شده از دانشگاههای گوناگون با تعریفی کوتاه و مختصر از انسان شناسی برای آشنایی ابتدایی دانشجویان و دانشآموزان عزیز ارائه شود. موضوع انسانشناسی مطالعۀ مردمان در سراسر جهان، تاریخ آنها، نحوۀ رفتارشان، نحوۀ سازگاریشان با محیط و اشکال تعامل و اجتماعی شدنشان است.
مطالعۀ یک اجتماع مذهبی در لندن و یا بررسی یک فسیل در امارات متحدۀ عربی هردو از موضوعاتی هستند که در انسانشناسی مطالعه میشوند
در واقع موضوع انسانشناسی خصیصههای زیستی (مانند: ساختار بدنی، چینش ژنتیکی، تاریخ تغذیه و تکامل) و وجوه اجتماعی (مانند زبان، فرهنگ، سیاست، خانواده و مذهب) را در کنار هم شامل میشود. مطالعۀ یک اجتماع مذهبی در لندن و یا بررسی یک فسیل در امارات متحدۀ عربی هردو از موضوعاتی هستند که در انسانشناسی مطالعه میشوند، انسانشناسان جنبههای گوناگونی و متعددی از زندگی انسان را مطالعه میکنند: برای مثال همانقدر که برای مطالعۀ مناسک دراماتیک اجتماعی اهمیت قائل میشوند، برای مطالعۀ کنشهای روزمرۀ انسان هم اهمیت قائل میشوند، مانند: مراسم و فرایندهایی که خاص انسان است. مواردی از پرسشهایی که یک انسانشناس ممکن است مطرح کند، از این قرار است: چگونه جوامع على رغم تفاوتی که دارند به یکدیگر شبیه هستند؟ چگونه تکامل تفکر ما را شکل میدهد؟ فرهنگ چیست؟ آیا میتوان از انسان جهان شمول سخن گفت؟ انسانشناسان از راه مطالعۀ دقیق زندگی مردم آنچه را که از ما انسان میسازد را کشف میکنند. همچنین هدف دیگر انسانشناسی افزایش شناخت خود و دیگری است.
شغل یک انسانشناس چه میتواند باشد؟
درحالی که ممکن است تعداد از دانشآموختگان ارشد و دکتری به عنوان محقق و یا دستیار پژوهشگر در دانشگاه اشتغال یابند، عدۀ بسیاری چنین مسیری را صرفا برای خود انتخاب نمیکنند و ممکن است در زمینههایی مانند آموزش، خیریه، توسعۀ بین الملل، بهداشت و موضوعات وابسته به سلامت مشغول شوند. اکثر انسانشناسان تنها در یک حوزۀ محدود به فعالیت نمیپردازند بلکه ممکن است که همزمان در چندین حوزۀ کار خود را ادامه دهند که گهگاه چنین حوزههایی با یکدیگر تداخل و اشتراک دارند.
تحصیل در رشتۀ انسانشناسی
ادامۀ تحصیل چه در مقطع کارشناسی و چه در مقطع کارشناسی ارشد منجر به یادگیری مجموعۀ بینظیری از مهارتها برای کار با مردم میشود. برای مثال: دریافت فهمی عمیق تفاوتهای قومی و فرهنگی و همچنین فهم تفاوتهای میان جهان بینیها، اعتقادات و کنشهایی که درون زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی معنا مییابند، مسئلهای که امروزه اهمیت آن با جهانی شدن بیش از پیش پررنگ میشود.
بدفهمیها و کج فهمیهای رایج در انسانشناسی
برای مثال: موضوع انسانشناسی در میان مردم بریتانیا به خوبی شناخته نشده است. از آن جایی که انسانشناسی هنوز در دوران متوسطه و مقاطع پایینتر از آن در مدارس تدریس و معرفی نمیشود، حوزۀ عمومی آشناییاش را با چنین علمی فقط از طریق رسانهها که احتمالا منحصر به موزهها، مقالههای گاه و بیگاه روزنامهها و برنامههای تلویزیونی که هدف اصلیاش بیشتر سرگرمی است، کسب میکند. در نتیجه شاهد کجفهمی و بدفهمیهایی در مورد انسانشناسی هستیم. یکی از اشتباهات رایج محدود کردن آن به مطالعۀ استخوان ها و فسیلهاست، اگرچه البته که شاخهها و گروههایی در انسانشناسی وجود دارد که مباحث تکاملی و زیستی را مطالعه میکنند( کسانی که از طریق مطالعۀ امروز در پی بازسازی و شناخت زندگی گذشته و تبار و منشأ انسان هستند)، اما شاخۀ اصلی دیگری از انسانشناسی هست که روابط اجتماعی معاصر و حال و حاضر را بررسی میکند. یکی دیگر از این کجفهمیها مربوط به انسانشناسی فرهنگی – اجتماعی است، به طوری که گفته میشود انسانشناسی فقط جوامع مردمانی با زندگی قبیلهای دورافتاده را مطالعه میکند، کسانی که به مثابه بیگانگان فرض میشوند. اگر چه بخشی از چنین برداشتی ( مطالعۀ جوامع دوردست و قبیلهای) درست است، اما عدهای از انسانشناسان ممکن است که برحسب موضوع مورد مطالعهشان مکانهایی به دور از مراکز مادرشهرها و کلان شهرها انتخاب کنند.
ما مردمنگاری را به عنوان نظریۀ خلاقانۀ انسانشناختی و بازتاب نقصهای روشی برمیگزینیم، نه به عنوان شکلی از جمعآوری دادهها، انجام مشاهده و یا تفسیر نظری فرضیات.
اما تعداد زیادی از آنها هستند که پژوهششان را در محدودۀ زندگی خود در مناطق شهری و مکانهای صنعتی انجام میدهند. بدفهمی و کجفهمی دیگر، یکسان دانستن انسانشناسی و باستانشناسی است. در آمریکای شمالی باستانشناسی شاخهای از انسانشناسی است در حالی که در بریتانیا باستانشناسی شاخه ای جدا از خواهرخواندۀ خود انسانشناسی است. به طور معمول سخن گفتن از باستانشناسی به معنای مطالعۀ مردم و فرهنگشان در گذشتۀ دور و نزدیک است در حالی که انسانشناسی فرهنگی_ اجتماعی مطالعۀ مردم و فرهنگ معاصراست.
نظریه و روش در انسانشناسی
دپارتمان انسانشناسی به اهمیت روش پژوهش تحقیق مردمنگارانه تأکید میکند، روشی که از طریق کار میدانی مقطعی متمرکز در یک مکان و یا مکانهای پیوسته متمرکز به اجرا در میآید. روش مردمنگارانه در واقع دارای دو ویژگی خلاقانه و با قاعده در سنتهای چندگانۀ انسانشناسی است. به طور کلی باید گفت که تنوع روشی بسیار بالایی در این رشته وجود دارد؛ اقامت بلند مدت و مستمر در میدان، تحقیق اسنادی، ترکیب روشهای کمی و کیفی و پیگیری شبکهها و کنشهای مردمی، مدرسهها، ایدهها در سراسر یک میدان کلان. ما مردمنگاری را به عنوان نظریۀ خلاقانۀ انسانشناختی و بازتاب نقصهای روشی برمیگزینیم، نه به عنوان شکلی از جمعآوری دادهها، انجام مشاهده و یا تفسیر نظری فرضیات.
تأکید بر ارتباط میان نظریه و مردمنگاری نشان دهندۀ پویایی گفتمان میان رشتهای است که محرک کار در دپارتمان است که کارهای انسانشناختی را در موضع گفتمانی بارور و در تعامل با دیگر دانشگاهیان در زمینۀ فلسفه و نظریۀ اجتماعی و سیاسی قرار میدهد.
پینوشتها:
1. این مطلب در نشریۀ دانشجویی ندا در تاریخ مهرماه ۱۳۹۶منتشر شده است.
۲. در این نوشتار از مطالب سایتهای دانشگاه جانهاپکینز و سایت دیسکاور آنتروپولوژی، پیرامون چیستی علم انسانشناسی استفاده شده است.